شخصى به نام حبیب بن عمر مى گوید: به عیادت حضرت امیر علیه السلام در همان بیمارى که از
دنیا رفت رفتم ، نگاهى به جراحت (سر) آن حضرت انداختم و گفتم :
یا امیرالمؤمنین این زخم شما چیز (مهمى ) نیست ، و بر شما خوفى نیست ، حضرت فرمود: اى
حبیب به خدا قسم من همین ساعت از میان شما مى روم .
ام کلثوم دختر حضرت با شنیدن این جمله گریان شد، حضرت فرمود: دخترم چرا گریه مى کنى ؟
جواب داد: بابا شما فرمودى همین ساعت از من جدا مى شوى ، حضرت فرمود: دخترم گریه نکن ،
به خدا قسم اگر آنچه پدرت مى بیند ببینى گریه نمى کنى !